هعی خدا
دلم بلات تنگ شده عبضی
کجایی رامین
دلم برای آغوشت برای بوس کردنت برای خراب شدن حالم تو شده
توم انگار نه انگار
صبح که تو ماشین بودم رامین تو واتس زنگید و یکم با ایما و اشاره باهم حرف زدیم چون موقعیت مون مناسب نبود
برای هم زبون در میآوردیم و می خندیدیم
آخرش که قطع کردیم من دنبال کارام رفتم ولی هر از گاهی آنلاین میشدم که ببینم پيام داده
هرچند که امیدی نداشتم پیامم بده
که بالاخره ساعت 12 پیام داده میگه تو چرا پيامي نمیدی من انقد منتظرت موندم
ای رو تو برم من
بچه پررووو
زورش میاد پیام بده اه
منبع
درباره این سایت